پلی قدیمی در سومار در نزدیکی روستای ورگچ
وضعیت کنونی مردم سومار
-صدوراحکام افزایش 3درصدی حقوق معلمان بعدازتقریبا5ماه!!!وقطع حق بدی آب وهوا فرهنگیان استان ایلام!!!
2-همین حالا در ماه تقریبا ده پانزده روز بیشتر یا کمتر ما با مشکل گرد وخاک دست وپنجه نرم می کنیم!!!آب وهوای استان ایلام کی وضع مطلوبی پیداکرده که ساکنان آن واستانهای همجوارخبر ندارند؟!!! مضافا اینکه قرار نبود که حق بدی آب وهوا از مناطق محروم قطع گردد و این قطعی برای شهرهایی است که با بهترین آب وهوا چندین سال است که حق بدی آب وهوا را دریافت نموده اند از مسئولین محترم استدعا داریم در بر قراری بدی آب هوا تجدید نظر نمایند .انشاء الله
اسباب و وسایلی را که مرا به تو می رساند در این روز به من عطا فرما .ای آنکه اصرار بندگانش او را مشغول نمی کند .
من که هزار رکعت به پایت باریده ام وانتظار دارم گناهانم را چون برگ های پاییزی درختان بریزی وبهار عنایتت را از من دریغ نکنی .در سکوت برگ ها وهمهمه موج ها به دنبالت می روم چرا که باور دارم :
یار بی پرده از در ودیوار -در تجلی است یا اولی الا بصار
می ترسم چیزی بخواهم که در شان تو نباشد می ترسم چیزی نخواهم که بگویی خواستی که ندادم پس با این زبانی که سکندری می خورد .با این چشمانی که چیزی جز سر گردانی نمی دانند .با این لبهایی که لبالب از خواهش اند زمزمه نمی کنم .
وصال تو زعمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به

ای خدا این وصل را هجران نکن
سر خوشان عشق را نالان مکن
چرا که از زبده ترین زبان های تاریخ که چون جامی جوانه زده وجوان ماند ه اند شنیده ام که:
((نیست در عالم زهجران تلخ تر ))
از این رو با تمام دلم از تو می خواهم مرا به هجرانت دچار مگردان .
هر چه خواهی کن ولیکن آن مکن .



خدایا :می دانم من آن نبوده ام که تو می خواهی
وتو آن نیستی که من می شناسم.
تو بزر گ
تر از آنی که من می شناسم.
تو بزرگتر از آنی که در گمانم بگنجی و من کوچک تر از آنم که توان درک تو را داشته باشم .
ای برتر از قیاس وگمان وخیال و وهم
وز هر چه دیده ایم وشنیده ایم وخواند ه ایم
اشک هایم را که در راهت دویده اند وچشم ها یی را که در پایت چکیده اند
نگاه کن اما بگذر از آنچه که نباید انجام می دادم.
خدایا با پای جان تا در گاهت دویده ام حالا که بادهای مخالف وزیدن گرفته اند ودریا ساحل را فراموش کرده است با تمام سلولهایم از تو می خواهم بگذاری تمام ابرها ی رحمتت بر من ببارد تا در سایه آفتابی ات زلال بمانم .
یارب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم وعصیان ما را
ذات تو غنی بوده وما محتاجیم
محتاج به غیر خود مگردان ما را
خدایا می دانم از بزرگواریت بعید است که بند ه خود را در آتش افکنی .آتش دوری از درگاه توست وبهشت راه رفتن زیر باران نگاهت .
می دانم جهنم ندیدن توست در زندگی وبهشت سایه سار لطف تو .خدای من لبهایم طلایه دار تلاوت توست ودلم جزء با یادت آرام نمی گیرد
به نزد آنکه جانش در تجلی است
همه عالم کتاب حق تعالی است
مهربانم بگیر دستم را
دوست دارم دوباره برخیزم
افتادنم را می بینی ؟می بینی چگونه می شکنم درست مثل دانه های باران بر شیشه های ماشین های سرعت .می بینی که دارم شتک میزنم به جدول های بی روح خیابان و ساقه های خشکید ه در ختان .
حالا منتظرم که بریزم به دریای بی کران تو که شنیده ام ((قطره دریاست اگر با دریاست))
بگذار بیفتم اما نه بر صخره ای سرد که در آغوش اقیانوسی که حالا با نگاه تو آرام است .
خدایا به اندازه ی بارانهای باریده ونباریده دوستت دارم پس بگذار باران همچنان ببارد باد همجنان بوزد ودر یا همجنان تا ساحل هروله کند. ولی نگذار آرزوهایم که چون گیسوی عاشقان کوتاه است بر آورده نشود ودستهایم از در گاهت نا امید بر گردند.
خدایا نه سودای حوریان می تواند هوش از سرم ببرد و نه زیبایی باغ های بهشت قند در دلم آب می کند ونه آتش جهند ه ی جهنم مرا به ترس می کشاند امشب بیدار ماند ه ام تا با سحر حلال سحرهای رمضان دو گام فراتر از خودم بایستم تا در سایه تو که نور علی النوری به رزق حلال برسم.