تبریک به مهندس علی اصغر بهمنی پور

 

به نام خدا

جناب آقای مهندس علی اصغر بهمنی پور

با سلام و احترام

انتصاب شایسته و بایسته‌ی حضرت‌عالی به‌عنوان “جانشین رئیس سازمان جهاد کشاورزی در حوزه ی نظارت بر تنظیم بازار محصولات و نهادهای کشاورزی” استان کرمانشاه را تبريك عرض می‌نمایم. رجای واثق دارد حضور شما در اين مسئوليت به‌عنوان فرزند شهید، خادمي صديق و ولايتمدار با کوله‌بار گرانی از تجربه، نویدبخش نشاط و تحرك بیش‌ازپیش در سالي كه با تدبير مقام معظم رهبري سال" حمایت از کالای ایرانی" نام‌گذاری گرديده است، باشد.
دوام توفيقات و مزيد عزت و سلامت جناب‌عالی را از جهاندار جان‌آفرین مسألت می‌نمایم.
با احترام
سیروس انصاری نیا
نخل سومار
به نخل سومار بپیوندید👇👇👇
Sumar palm
ارتباط بامدیر:siroos_ansari@
https://t.me/Somarnews

دلنوشته ای از دکتر "اکبر ابراهیمی"


در مورد شهید "صفر ابراهیمی" بیشتر بدانیم :
✍ پدر دکتر سجاد ابراهیمی و دکتر اکبر ابراهیمی و علی ابراهیمی کارگردان و بازیگر صدا وسیما کارشناس ارشد کارگردانی .
زندگی را با مشکلات شروع کردیم؛ میم آنرا حذف ، تبدیل به شکلات کردیم.
شهید صفر ابراهیمی در سال ۱۳۱۰ در یک خانواده ی ثروتمند، در روستای خرابانه ی ایوان غرب بدنیا آمد. بدلیل برخورد رژیم ظالم پهلوی اول و اعدام پدرش کودکی یتیم و آنگاه مردی فقیر ، تهیدست و کارگر گردید ، در ۵ سالگی مادرش میمیرد و در ده سالگی پدرش کریم بیگ از بزرگان ایل کلهر در کرمانشاه بدلیل مبارزه با رژیم پهلوی اول در دادگاه کیفری یک، محکوم به اعدام و در شهریور ۱۳۲۰ حکم اجرا میشود .تا جوانی نزد خواهر بزرگش در ایوان تربیت میگردد در ۲۳ سالگی به فاصله ۱۳ سال برادر بزرگش که از ایوان به کرمانشاه عزیمت میکند؛ را در ماهیدشت کرمانشاه پیدا و از آن ببعد ۱۳ سال با برادرش زندگی میکند. در این ایام چند سالی در سرپل ذهاب سکونت دارد و در سال ۱۳۴۲ بخاطر فامیلی با مردم سومار به زادگاه اقوامش سومارغرب کوچ و در همانجا در سن ۳۶ سالگی مبادرت به امر ازدواج مینماید .( تقریبا با همه اقوام و عشیره سومار فامیلی نسبی و سببی دارد ) و در ۳۷ سالگی خدا پسری به او عطا میکند ودر نهایت نداری از نظر تربیتی رشد میکند، در ۴۶ سالگی پایش از زیر زانو بدلیل اصابت مین در مرز سومار و عراق از دست میدهد و از آن ببعد فرزند ارشدش مخارج خونه را متحمل میشود. مدتی فرزندش بدلیل نداری پدر چوپان و بعد شروع به دستفروشی و بعدها با گاری نفت فروشی میکند، سپس در سن ۵۴ سالگی به اتفاق شیر زنش شوکت که ۳۲ سال دارد و دختران دلبندش گیسیا و ثریا شهید میشود در این ایام فرزندش ضمن کاسبی و کارگری جهت رشد و تعالی برادرانش درس میخوند و فوق العاده در کنار تهیه معاش زندگی برادرانش و خانواده خود از نظر علمی ارتقاء می یابد. از رویاهای پدر این بود که روزی فرزند زحمت کش و جور بارش( اکبر ابراهیمی) وزیر بشود و طفلش سجاد سرهنگ ، که در نهایت سجاد دکترای حقوق و وکیل دادگستری تهران و ساکن بالا شهر تهران منطقه نیاوران شد، و علی آقا فرزند دگرش هم بازیگر و کارگردان تلویزیون گردید و اکنون همان پسری که مخارج خونه رو پرداخت نمود ؛استاد دانشگاه و مشاور حقوقی مردمانش است. و آرزوهای دیگری جهت خدمت به ملت را در سر میپروراند...
دلنوشته ای از "دکتر اکبر ابراهیمی:
نخل سومار
به نخل سومار بپیوندید👇👇👇
Sumar palm
https://t.me/Somarnews

"ازشهری می نویسم"


✍ "از شهری می نویسم "
سرها داد تا سرسبز و خرم بر لوح زرین تاریخ همچو خورشید صبحگاهی پرتو افشانی کند.از شهر مجروح و زخم داری می نو یسم که قلعه مین،هلاله ،نی خزر و شنی ورز سربلند سند افتخار آن است. از شهری حرف می زنم که زمانی رقص آهوان تیز پایش بر قله ی کوهای زرینش دلنوازی می کرد.آری اگر سفری مختصر داشته باشید .درختان و کوه ها و رودخانه هایش برایتان سفره دل باز خواهند نمود
درختانش سالهاست ،ایستاده مرده اند. نای طلب نیاز خویش را دردل رنجور خود به زنجیر کشیده اند .از کوههای سترگ و سوق الجیشیش می شود فهمید که هزاران مردان مرد بی ادعا را در مقابل دشمن مصون و محفوظ نمودند.از سنگرهای پر از خون و خاطره از همت و تلاش از حجب و حیا ، از سرهای بریده تن های لت و پار از جسمان بی دست و پا، از مامن و ماوای پدرانی می گویم و می نویسم ؛روزها را در نبرد با زمین و کسب رزق حلال در تلاش بودند و شب های بسان شیران دشت سارات با برنوهای خویش تا صبح چشم بر هم ننهادند تا هم بمانند و هم نمیرند .از سرزمینی می نویسم که روی طلای سیاه است. چه حیف که هم در غفاست هم در جفا از دستان پینه بسته از چهره های آفتاب سوخته ،از عطر و بوی گل و بلبلش از رودخانه بزرگ نالانش ،از کمربند غیرت و شرفش که همانند دژی مستحکم سالیان سال است از قطعه گم شده کلهر نشین حفاظت و حراست می کند .از نخل ،از نیاز، از نگاه ؛می نویسم .از شهری و سرزمینی می نویسم زمانی پاره ی تن نفت خیزش محل تجمیع علم و ادب و تلاش و جای پای بزرگان و مهتران بود .اری می نویسم از شهر فراموش شده از شهری که از بی توجهی و مغفول شدن سر بر بالین خاک گذاشته و هر لحظه منتظر وداع تلخ با این دنیای بی توجهی و بی مبالاتی است از شهری می گویم و می نویسم اگر ازامکانات و رفاهیاتش لب به سخن بگشایم شاید برای عده ای غیر قابل باور باشد از سوز از درد از بی توجهی از غفلت از اقصی نقطعه ایران از سومار و نفت شهر می نویسم که اسم دارند اما جسم ندارد:
: "خدایا لطفا
آدم‌های خوب سرِ راهمان بگذار...
حس بسیار خوبی است هنگامی که در لحظه‌ هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی
بی هوا کسی سر راهِ آدم سبز بشود
کلامش؛ نگاهش؛ حتی نوشته‌اش
آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگی ات...
فقط از دستِ خودِ خدا برمی‌آمده که آن آدم را؛ یا کلام و نگاه و نوشته‌اش را برای آن لحظه‌ خاص‌ سرِ راه زندگی ما بگذارد."

بهتر است یکی از دعاهای روزانه مان این باشد که:
خدایا ما را نیز واسطه ی خوب شدن حال دیگران قرار بده.
✍ سیروس انصاری نیا
@Somarnews
برگرفته از:سایت خبری تحلیلی نوای گیلانغرب

"گم‌شده ای در نگاه کودکیم"



✍"گم شده ای در نگاه کودکیم"
هنوزقامت راست وتنومندنخل های خستگی ناپذیرت،گیسوان پریشان بیدهای مجنونت ونسیم دل انگیزفصل بهارت درخاطرات دوران کودکی ام راازیادنبرده ام.همانانوازش دستان پینه بسته وپرمهرپدر رابرزلفان خرمایی رنگم که تابش خورشیدآرایشگرش بوداحساس می کنم!وصدای دل انگیزمشک پرازشیروترانه ی مادران درکنارش وکره ی مالیده روی نان تنوری رادرذهنم به رسم یادگارگذاشته ام .وآنان هرازگاهی درخیال شبانه ام جولان می دهند!هرگزدلم نمی خواهدهی هی کردن چوپانان مهربان وپرتلاش رادردشت های وسیع ومخملین روستایم همراه باعطردل انگیزگل های رنگارنگ وچهچهه ی پرندگان خوش الحان سارات،هاله خشی ومیان تنگ و....را به فراموشی بسپارم.هیچ گاه طعم ولذت خواب های کودکی ام راکه درحیاط وسیع خانه های گلی زیرنورفانوس نفتی که باتخت گلین همنشین بودراازیادنبرده ام.وهنوزبوی کوچه های خاکی روستایم راکه بابارش اولین باران پاییزی جان وبویی تازه می گرفت دربایگانی ذهنم دست نخورده گذاشته ام.آغل احشام،مزارع جو گندم رافراموش نمی کنم.درذهنم روزهای عیدباستانی نوروزهست که چه بازیهای شادی آوری راباهم بازیهایم انجام می دادیم.آیا صفیربرنوکوتاه پدرانمان راکه برای شادی وشوردرروزهای عید،سیبل های سنگی وحلبی راهدف قرارمی دادندوخندان وخوشحال دستانمان راروی گوش می گذاشتیم تاصدای آن آزارمان ندهدرامی شودازیادبرد؟بوی نان تنوری راکه بافاصله ی بسیارزیادروح وجان راطراوت می بخشیدمی شودفراموش کرد؟مزارع شلتوک وباغ های پرازمیوه های رنگارنگ محال است ازذهنم ناپدیدشودوفراموش کنم؟دویدن های راه خاکی مدرسه وصدای باباآب دادآموزگاران عزیزرامی شودبه فراموشی سپرد؟وخلاصه هزاران خاطرات ناگفته و.......ودرنهایت آه وافسوس مانده دردل ازهجرت من وغربت شهرخالی ازسکنه ام داغ دلم راهروزوهرشب تازه وتازه می کند. "سومار " !من ماندنی نیستم اماتوزنده وسربلندبمان تاابدیت!
✍سیروس انصاری نیا
@Somarnews

****★سه قوه سه مسیر★****

سیروس انصاری نیا:
‍ در "بازی" زندگی
اگر "عوض" نشوی!
"مطمئن" باش،
"تعویض" میشوی!

استـاد "تغـییر" باشید ،
نـه "قربـانی " تقدیر"!

بزرگ فکر کن،
"تقدیر" تقویم افراد عادی ست
و "تغییر" تدبیر افراد عالی

🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
سیروس انصاری نیا:
****★ سه قوه سه مسیر★****

🖊 *به قلم : سیروس انصاری نیا* شهروندی از ایران.

✍در این روزهای اخیر ،حال دلمان نا خوش احوال است .به هر مکانی که قدم می گذارید ؛حرف یاس، نامیدی ، گرانی وفلاکت است.
در حالی که کشور ما یکی از غنی ترین کشورهای دنیا از نظر نیروی انسانی و منابع غنی و خدادادی است.نه قحطی پا روی گلوی منابع طبیعی مردم گذاشته و نه مخاصمه ای رخ نمایانده است. چرا همه ی ما اوضاع کشور را قفل شده می دانیم و این وضعیت تاسف بار کشور را به عینه مشاهده می کنیم و صدای ناله ی مردم را مردم می بینند و می شنوند ولی مسئولین محترم سمعا و عینا ناشنوا و نابینا شده اند؟ صدای خرد شدن استخوانهای مردم زیر بار فقر و فلاکت را کسی یا کسانی نه احساس نموده و نه درک می نمایند؟چرا سه قوه ی عزیز و مردمی؛ هر سه حرفی در ظاهر واحد می زنند، ولی در عمل 'عکس 'حرف خویش را عمل می نمایند .مع الاسف هرکدام مسیر جداگانه ای را برمی گزینند؟مگر نه این است که تک تک این عزیزان دلسوز،از وکلای مردم در مجلس گرفته تا قوه ی مجریه، با برگ رای من و شما انتخاب می شوند و در وقت مقتضی هر برگ نظر و رای ما را سرنوشت ساز و بسیار تاثیر گذار می دانند ؟ در چند روز اخیر که جو جامعه ملتهب و بی سرو سامان شده چرا و به چه دلیلی هیچکدام از دست اندرکاران پا پیش نمی گذارند و آستین همت و غیرت بالا نمی زنند و با این همه نابسامانی اقتصادی برخورد جدی نمی نمایند؟به رغم نمایش این همه نارضایتی و نگرانی مردم از رسانه ملی، اقلا جوابگوی این همه مردم معترض نمی باشند ؟جلسات متعدد مجلس شورای اسلامی ،جلسات فرماندهی اقتصاد مقاومتی و ... که همه با آب و تاب سر زبان می آورند و مردم هم به امید رونقی در بهبودوضعیت معیشتی هر روز از رسانه ی ملی و شبکه های مجازی پخش می شود و دنبال می کنند. آیا تا کنون ماحصلی که التیام بخش درد و رنج مردم باشد داشته است ؟؟ مردم سالهای سال است که همه جوره و در هر شرایطی پای اسلام و ایران و نظام ایستاده و بحران های خیلی بغرنج و خطر ناکی را سپری نموده اند آیا پاداش چنین مردمی این است که بی توجه به راز و نیازو خواسته هایشان باشید؟؟ مسئولان باید قوی جهادی و با استعانت از خداوند متعال و کسب خبر از مشاورانی خبره و نترس و مردمی رنج را ببینند و به فکر تیمار درد باشند .همچنانکه هنگام نیاز به اراء کورترین و دورترین نقطه از کشور عزیزمان را زیر گام های خویش می نوردنند الان که سکاندارند، بیایند و ببینند که مردم چه می کشند!!چرا و به چه دلیل سر زیر برف برده اند و خود را به خواب مولم زده اند ؟مسئولین هم با مردم باشند هم برای مردم .در حال حاضر که وضع سکه و ارز ناخوش احوال و در حد احتراق و انفجار است و هر روز و هر لحظه از اختلاس کنندگان به وفور پرده بر داری می شود .چرا و به چه دلیل تا کنونی همتی جدی،عزمی راسخ، برای برخورد با افراد خاطی و خائن و زالو صفت ، عملی نشده و هر روز داغی جدید بر دل و پوست و استخوان مردم گداخته می شود؟ آیا این همه جلسات و شعارها نیش بر ناخن نیست؟؟ ما نه طیره ی عقل داریم نه قصد سد و راه بندان و تضعیف مسئولین را نشانه رفته ایم .فقط می خواهیم بگوییم مسئولین سه قوه با همت و پشتکار و هماهنگی معضلات بوجود آمده را مردانه رصد نموده و حل نمایند.دست به دست هم دهیم با دل؛مردم خویش را کنید خندان.
با احترام
سیروس انصاری نیا
****★*****★******★**
اتمنی لکم نجاحا کثیرا
@Somarnews