ارسال به دوستان
روایت‌ سردار علی فضلی از امدادهای غیبی در عملیات «مسلم‌بن‌عقیل»

خبرگزاری فارس: خبر رسید عراقی‌ها به منطقه سان‌واپا حمله کردند در حالی که تا آن روز هیچ نیروی جدید و تازه نفسی نیامده بود، یک گردان از بسیجی‌ها به منطقه اعزام شدند؛ آنها ساعت 10 شب به سان‌واپا رسیدند و خداوند عنایت کرد لشکر عزیز‌مان از لبنان برگشتند و جوانمردانه مقاومت کردند.

خبرگزاری فارس: روایت‌ سردار علی فضلی از امدادهای غیبی در عملیات «مسلم‌بن‌عقیل»

به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، سردار «علی فضلی» جانشین سازمان بسیج مستضعفین در جمع کاروان‌های راهیان نور شرحی از عملیات «مسلم‌بن عقیل» را روایت کرد:

قبل از آغاز رسمی جنگ در جغرافیای سومار، یک گروهان و 13 پاسگاه مرزی در کنار نفت‌شهر شاهد هجمه‌ها و شکسته شدن مرزهای ایران اسلامی توسط رژیم بعث عراق بودند.

* 1500 شهید قبل از حمله بعث به مرزها

این پاسگاه‌ها ماه‌ها قبل با متجاوزان درگیر شدند و شاهد این ادعا شهادت مظلومانه یک هزار و 500 شهید قبل از 31 شهریور 59 است.

با توجه به اینکه فعالیت‌های بعثی‌ها در آن سوی مرز قابل مشاهده بود، یک سپاه به فرماندهی «محمدعلی عبادی» از نفت‌شهر به همراه گروهی از قصرشیرین به فرماندهی مرحوم مالکی به این دیار عزیمت کردند؛ تیپ «یک» لشکر 81 کرمانشاه هم به فرماندهی سرهنگ سهرابی در منطقه مستقر شدند؛ سروان آقایی نیز جوان شجاعی بود که فرماندهی ژاندارمری شهر «سومار» را برعهده داشت.

صدام در 31 شهریور 1359 از زمین، آسمان و دریا به ایران اسلامی حمله‌ور شد و تا مدت یک هفته حکومت نوپای اسلامی را با 14 لشکر پیاده و زرهی و نیروهای دریایی و هوایی از پای درآورند.

* عملیاتی به فرماندهی شهید همت

با تصرف «سومار» توسط بعثی‌ها، رزمندگان هم قدری عقب‌نشینی کردند؛ منطقه به مرور سازماندهی شد بعد از پل هفت‌دهانه و سه‌دهانه نیروهای ژاندارمری، ارتش و سپاه و رزمندگان بومی منطقه مستقر شدند.

قرارگاه ظفر به فرماندهی شهید «محمدابراهیم همت» سعی بر بازپس‌گیری منطقه داشت؛ 5 تیپ از جمله تیپ 55 هوابرد به فرماندهی سرهنگ عبادت، تیپ 4 لشکر 81 کرمانشاه، تیپ 31 عاشورا به فرماندهی شهید باکری، تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) به فرماندهی شهید رضا چراغی و در جناح چپ عملیات تیپ 21 امام رضا (ع) به فرماندهی شهید چراغچی با رمز «یاابوالفضل العباس(ع)» اجرا شد؛ شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه و نماینده امام (ره) در این دیار، شهید آیت‌الله قدوسی و شهید صیاد شیرازی نیز در این عملیات حضور داشتند.

* ابرهای سیاهی که با دعای رزمندگان باریدند 

برای انجام عملیات، از تنگه پل سه دهانه، کهنه ریگ و گیسکه در دید و تیررس عراقی‌ها قرار داشتیم؛ باید با تاریک شدن هوا حرکت می‌‌کردیم لذا نیمی از تاریکی از دست می‌رفت و این خود جزو اصلی‌ترین دغدغه‌های انجام این عملیات بود؛ همه دست به دعا شده بودند و ساعت‌های قبل از عملیات همه رزمندگان در اردوگاهی که در کنار رودخانه سومار هست، تیپ‌ها یکی پس از دیگری در حال توجیه و هماهنگی و آخرین اقدامات بودند.

ساعت نزدیک 4 بعدازظهر بود که مه غلیظ و ابرسیاهی منطقه را فراگرفت و باران رحمت خداوند هم لحظاتی بعد باریدن گرفت؛ شهید همت دستور حرکت ستون‌ها را داد و معلوم شد این اخلاص‌ها بی‌نتیجه نخواهد بود؛ ستون‌ها از پل سه‌دهانه و هفته دهانه عبور کردند.

باز کردن معابر و میادین مین، پشت سر گذاشتن کمین‌های دشمن و رسیدن به مواضع اصلی دشمن توسط رزمندگان اسلام از ابتدای نیمه شب اتفاق افتاد. رزمنده‌ها باید در منطقه «گسیکه» از دیوار صخره‌ای عبور می‌کردند؛ بالاخره خودشان را به ارتفاعات نزدیک کردند و با رمز «یا ابالفضل العباس(ع)» عملیات «مسلم بن‌عقیل» آغاز شد.

زمانی که رزمندگان مقاومت‌های دشمن را شکستند و به اهداف از پیش تعیین شده رسیدیم، بچه‌ها در ارتفاعات «گسیکه»، مشرف به شهر «مندلی» عراق استقرار پیدا کردند. لشکر 12 عراق و چندین تیپ در این منطقه تلفات زیادی دادند و در ادامه آتش سنگین خود را به منطقه ریختند.

بعثی‌ها حمله سنگینی را آغاز کردند؛ خبر رسید عراقی‌ها به منطقه سان‌واپا حمله کردند در حالی که تا آن روز هیچ نیروی جدید و تازه نفسی نیامده بود، یک گردان از بسیجی‌ها به منطقه اعزام شدند؛ آنها ساعت 10 شب به سان‌واپا رسیدند و خداوند عنایت کرد لشکر عزیز‌مان از لبنان برگشتند و جوانمردانه مقاومت کردند.

این منطقه جغرافیایی بعد از دو سال اشغال توسط عراقی‌ها به همت رزمندگان ارتش و سپاه آزاد شد و 96 عراقی به اسارت ما درآمدند.

* خانم‌هایی که ما را حمایت می‌کردند

در حوالی رودخانه همین منطقه شاهد مددهای غیبی بودیم؛ یک روز دیدیم حدود 13 نفر از ارتفاعات به ما نزدیک می‌شدند با خودمان گفتیم که خدایا اینها چه کسانی هستند؛ نکند دشمن می‌خواهد از غافل‌گیری استفاده کند!

نزدیک‌تر آمدند ما هم نزدیک‌تر رفتیم؛ رزمندگان عزیز اسلام بودند که دو نفر از آنها مجروح بود که از منطقه نفت‌شهر به عقب برمی‌گشتند؛ با دیدن‌شان آنها را در آغوش گرفتیم و پرسیدیم «در این 12 روز بعد از سقوط نفت‌شهر، چگونه آب و نان به شما رسید؟» آنها گفتند: «ما همه چیز داشتیم بسته‌ خرما و قمقمه‌ای آب؛ دو بی‌بی ما را یاری و پشتیبانی می‌کردند»؛ زخم یکی از مجروحان که از شدت عفونت به کرم افتاده بود را پانسمان کردیم؛ آن شب سومار حال و هوای خاصی داشت.

انتهای پیام/م